فرخی یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۱

«خیزید ز بیدادگران داد بگیرید

وز دادستانانِ جهان یاد بگیرید

در دادستانی رَه و رسم ار نشناسید

در مدرسه این درس ز استاد بگیرید

از تیشه و از کوهِ گران یاد بیارید

سرمشق در این کار ز فرهاد بگیرید

فاسد شده خون در بدنِ عارف و عامی

دستورِ حکیمانه ز فَصّاد بگیرید»

تا چند چو صیدید گرفتارِ دَد و دام

از دام برون آمده صَیّاد بگیرید

ضَحّاکِ عَدو را به چکش مغز توان کوفت

سرمشق گر از کاوهٔ حَدّاد بگیرید

آزادی ما تا نشود یکسره پامال

در دست ز کین دشنهٔ پولاد بگیرید