آن دست دوستی که در اول نگار داد
با دشمنی به خون دل آخر نگار داد
دیدی که باغبان جفاپیشه عاقبت
بر باد آشیانه چندین هزار داد
می خواست خون ز کشور دارارود چو جوی
دستی که تیغ کید به جانو سیار داد
با اختیار تام کند طرد و قتل و حبس
ای داد از کسی که به او اختیار داد