مرگ هم در شبِ هجران به من ارزانی نیست
بیتو گر زنده بماندم ز گرانجانی نیست
مشکلِ هر کسی آسان شود از مرگ امّا
مشکلِ عشق بدین سهلی و آسانی نیست
سربهسر غافل و پامال شد ایمان از کفر
گوییا در تنِ ما عِرقِ مسلمانی نیست
جز جفاکاری و بیرحمی و مظلومکشی
شیوه و عادتِ دربارِ بریتانی نیست
فتنه در پنجهٔ یک سلسله لُرد است و مدام
کارِ آن سلسله جز سلسلهجنبانی نیست
ملل از سرخیِ خون رویسفیدند ولیک
هیچ ملّت به سیهبختیِ ایرانی نیست