نخستین آنکه در پنهان و در فاش
خدا بر خویش حاضر دان و خوش باش
چو دانی حاضرش همواره بر خود
نیاید از تو چیزی کان بود بد
دلت گر خواهد این راکنه و غایت
بدین پندت بگویم یک حکایت