بدان که دنیا خود فی نفسه حقیقتی دارد و در حق بندگان نیز حقیقتی دارد اما حقیقت خود دنیا عبارت است از زمین و آنچه بر روی زمین موجود است و مراد از زمین املاک و دکاکین [دکّانها] و خانه و امثال آنها است و آنچه بر روی زمین است معادن است و نباتات و حیوانات و تحصیل معادن، غالبا یا به جهت آن است که آلت کار و شغل خود قرار دهند، چون مس و آهن و ارزیز [قلع] و نحو آنها یا از برای زینت و آرایش به آن است مانند جواهر، یا از برای داد و ستد است، چون طلا و نقره و تحصیل نباتات اغلب از برای لباس و قوت و غذا و دوا است.
و اما حیوانات را که تحصیل می کنند یا به جهت خدمتکاری و کار فرمودن است، چون اسب و استر و کنیزان و غلامان یا از برای لذت بردن از آنها، چون سراری [کنیزان] و زنان یا به جهت قوت و یاری جستن از آنها، چون اولاد و برادران یا از برای تسخیر دلهای ایشان و تسلط بر آنها و اینها اعیانی هستند که دنیا عبارت از آنها است و خداوند عالم همه آنها را در این آیه مبارکه جمع فرموده که «زُیِّن للناس حبُّ الشَّهوات من النِّساء و البنین والقناطیر المقنطرة من الذَّهب والفضَّة والخیل المسوَّمةِ والانعام والحَرث ذلک متاع الحیوة الدُّنیا» یعنی «زینت داده شده است از برای مردم، دوستی و مشتهیات نفسانیه، از زنان و فرزندان و «قنطارها» از طلا و نقره و اسبان چرنده و چارپایان و زرع، اینها متاع زندگانی دنیا هستند» و محبت جمیع اینها از رذایل قوه شهویه است، مگر محبت تسخیر قلوب و تسلط، که از متعلقات قوه غضبیه است.