صفت هشتم سوء ظن و بددلی است به خدا و خلق و این صفت رذیله نتیجه جبن و ضعف نفس است، زیرا که هر جبان ضعیف النفسی، هر فکر فاسدی که به خاطرش می گذرد و به قوه واهمه او درمی آید اعتقاد می کند و پی آن می رود و این صفت خبیثه از مهلکات عظیمه است خداوند عالم می فرماید: «یا ایها الذین آمنوا اجتنبوا کثیرا من الظن ان بعض الظن اثم» یعنی «ای گروه مومنین، اجتناب کنید از بسیاری از گمان ها بدرستی که بعضی از گمانها گناه است» و دیگر می فرماید: «و ظنتم ظن السوء و کنتم قوما بورا» یعنی گمان بد بردید، و شما قومی بودید به هلاکت رسیده» و حضرت امیرالمومنین علیه السلام می فرماید که «باید امر برادر مومن خود را به بهترین محامل حمل کنی و باید به سخنی که از برادر تو سرزند گمان بد نبری مادامی که محمل خوبی از برای آن بیابی» و مروی است که «خدای تعالی حرام کرده است از هر مسلمی خون او را و عرض او را و ظن بد به او بردن را» و همین مذمت از برای ظن بد کافی است که آن را قرین کشتن مسلم و دست اندازی به حریم و عرض او نموده و شکی نیست که هر که در باطن، ظن بد به دیگری برد و او را به شر و فساد نسبت دهد در ظاهر به نظر حقارت او را می بیند، و اکرام او را کما ینبغی بجا نمی آورد و در حقوق او کوتاهی می کند بلکه مضایقه از غیبت، و اظهار آنچه گمان به او برده نمی کند و همه این امور منشأ هلاکت او می شود.
و شبهه ای نیست در اینکه هر که ظن بد به مسلمانان می برد خبیث النفس و بد باطن است، و هر کسی را مثل خود می داند و خباثت باطن او به ظاهرش نیز سرایت می کند و دل هر مومن پاک طینتی نسبت به همه خلایق، پاک و صاف است و ظن بد به احدی نمی برد.
آری، آری: از کوزه همان برون تراود که در اوست
مرا پیر دانای مرشد شهاب
دو اندرز فرمود بر روی آب
یکی آنکه بر خویش خوش بین مباش
دگر آنکه بر خلق بدبین مباش
و سر اینکه ظن بد به مردم بردن علامت خباثت نفس است و شارع از آن نهی فرموده آن است که آن نمی باشد مگر از القای شیطان خبیث، زیرا که بجز علام الغیوب احدی از باطن دیگری آگاه نیست، و هیچ دلی را به دل دیگر راه نمی باشد
پس چگونه می توانید شد که کسی چیزی را ندانسته، و به چشم خود مشاهده نکرده، و از گوش خود نشنیده، در حق غیر اعتقاد کند؟ پس ظن بدی که آدمی می کند امری است که از راهی که نمی داند به دل او افتاده و نیست آن راه، مگر راه شیطان پس شیطان آن گمان را به دل او انداخته و به آنچه گمان برده و خبر داده و آدمی چگونه خبری که شیطان داده باشد قبول می کند و حال آنکه شیطان از هر فاسقی فاسق تر است.
و خدا می فرماید: «ان جائکم فاسق بنبإٍ فتبینوا» یعنی «اگر فاسقی شما را خبری آورد تبین کنید و آن را قبول نکنید» پس از برای اهل ایمان جایز نیست که تصدیق آن لعین را کنند اگر چه بعضی قرائن خارجیه به آن ضم شود، تا به سر حد یقین رسد.
پس هرگاه عالمی را در خانه امیر ظالمی ببینی شیطان به گمان تو می اندازد که او به جهت طمع به آنجا رفته، تو باید آن را به دل خود راه ندهی، زیرا که شاید باعث رفتنش اعانت مظلومی باشد و اگر از دهن مسلمانی بوی شراب یابی باید جزم به اینکه او شراب حرام نوشیده است نکنی، زیرا که می شود که مزمزه کرده باشد و ریخته باشد، یا بر آشامیدن آن مجبور بوده باشد، یا به تجویز طبیب حاذقی به جهت مداوائی آشامیده باشد و بالجمله باید حکم تو بر افعال مسلمین چون حکم و شهادت بر اموال ایشان باشد و همچنان که در مال حکم نمی کنی مگر به آنچه دیده ای، یا با اقرار شنیده ای، یا دو شاهد عادل در نزد تو شهادت داده اند، همچنین در افعال ایشان باید چنین باشی.
و اگر عادل، بدیی از مسلمی نقل کند باید توقف کنی نه تکذیب آن عادل را کنی، و حضرت امیرالمومنین علیه السلام فرمودند که «هر که خود را در محل تهمت درآورد ملامت نکند کسی را که به او بدگمان شود» و از حضرت امام زین العابدین علیه السلام مروی است که صفیه دختر حی بن اخطب، حرم محترم حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم حکایت کرد که «وقتی حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم در مسجد معتکف بودند من به دیدن او رفتم و بعد از شام از پیش آن حضرت مرخص شده روانه منزل شدم آن عالی جناب قدری راه همراه من آمد و تکلم می کرد، شخصی از انصار برخورد و گذشت، حضرت او را آواز داده فرمود: این زن من صفیه است آن شخص عرض کرد چه جای این سخن بود، حاشا که من به شما ظن بد برم حضرت فرمود: شیطان در رگ و خون بنی آدم جا دارد ترسیدم بر شما داخل شود و باعث هلاک شما شود» و در این فعل پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم دو ارشاد عظیم از برای امت است: یکی اینکه باید نهایت احتراز از ظن بد کرد دوم اینکه هر کسی اگر چه مثل پیغمبر خدا باشد باید خود را از محل تهمت نگاه دارد.
پس کسی که عالم پرهیزکار باشد و در میان مردم معروف به صلاح و دیانت باشد مغرور نشود که کسی به من ظن بد نمی برد، و به این جهت خود را از محل تهمت محافظت نکند، زیرا که هر فردی از انسان اگر چه اورع و اعلم جمیع مردم باشد همه کس او را به یک نظر نمی بیند بلکه اگر جمعی کثیر او را ظاهر و باطنا خوب دانند و همه افعال او را حمل بر صحت نمایند، جمعی دیگر هستند که طالب عیب او باشند و اعتقاد تمام به او نداشته باشند و ایشان البته در محل تهمت زدن به او می باشند.
و عین الرضا عن کل عیب کلیله
و لکن عین السخط تبدی المساویا
یعنی چشم دوستی از دیدن هر عیبی کند است، اما چشم عداوت و دشمنی، بدیها را ظاهر می کند و هر دشمن حسودی نگاه نمی کند مگر به چشم دشمنی پس آنچه خوبی که از آدمی دید می پوشاند و در تجسس بدیها برمی آید و هر بدی، البته به دیگران گمان بد می برد و ایشان را چون خود می داند و هر معیوب رسوائی، دیگران را مانند خود رسوا و عیبناک می خواهد، عیوب ایشان را در میان مردم ظاهر می کند تا مردم از فکر او بیرون روند و زبان ایشان از او کوتاه گردد «و البلیه اذا عمت طابت» یعنی «هر بلائی که عمومیت هم می رساند گوارا می شود».
پس بر هر مومنی لازم است که خود را از مواضع تهمت دور دارد تا بندگان خدا گمان بد به او نبرند و به معصیت نیفتند و این شخص هم در معصیت ایشان شریک باشد، زیرا که هر که سبب معصیت دیگری شود او هم در گناه با او شریک خواهد بود.
و از این جهت خداوند عالم فرموده: «دشنام مدهید به کسانی که غیر خدا را می خوانند، که ایشان هم خدا را دشنام دهند» و حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود که «چگونه می بینید حال کسی را که پدر و مادر خود را دشنام می دهد؟ عرض کردند که آیا کسی پدر و مادر خود را دشنام می دهد؟ فرمود: بلی کسی که پدر و مادر غیر را دشنام دهد، آن غیر هم پدر و مادر او را دشنام دهد».