گفت آن زن ای قرین دیرباز
ای که داری دعوی فهم دراز
گر چنین است آنچه گفتی پس چرا
لیس للانسان الا ماسعی
گفت آری آن توکل و اعتماد
هم بود نوعی ز سعی و اجتهاد
خود توکل هست نزد بندگان
بندگان را سعی می باید در آن
هم حصولش سعی خواهد هم بقا
هم بجا آوردنش ای خوش لقا
زن جوابش داد گفت این اجتهاد
گر بدی مخصوص عامه از عناد
پس چه بود این جد و جهد اولیاء
وانهمه اندیشه های انبیاء
نوح کاندر عهد خود افلاک را
بود لنگر هم بسیط خاک را
ساخت کشتی با هزاران اجتهاد
وقت توفان رفت در کشتی فتاد
موسی عمران پی تحصیل زاد
چوب چوپانی به گردن بر نهاد
آن زره سازی روان آغاز کرد
وان دگر زنبیل بافی ساز کرد
آن سر سرکرده ی خیل رسل
پیشوای جمله و سالار کل
آنکه کردش هفت اختر چاکری
هم شبانی کرد و هم سوداگری
شیر یزدان شهسوار ملک دین
کش دو عالم بود در زیر نگین
باغها از دست خود آباد کرد
بندها از کسب خود آزاد کرد
او همی با بیل کاویدی زمین
رشک بردی بر زمین چرخ برین
جمله ی اینها که خاصان حقند
چارسوق دین حق را رونقند
نانشان از مزد دست خویش بود
دستشان از آبله پرریش بود
وه تو اکنون طعنه بر کل می زنی
پیش من دم از توکل می زنی
گر نبود از تنبلی ای بی هنر
شیر می دوشیدی از گاوان نر
گر نبودی از تکاهل ای فتی
خایه از مرغان گرفتی در هوا
چونکه در تیه کسالت مانده ای
آیه ی زهد و توکل خوانده ای
چون زنان چون باز پشت پرده ای
از توکل آیه ای بر کرده ای
آیه ی دیگر نخواندستی چرا
نی حدیث انبیاء و اولیاء