هان نپنداری که چون آید به سر
عمر تو انجام یابد این سفر
تا در این وادی تو هستی گام زن
آخرین گامت در آن باشد وطن
نی فزاید بعد از آنت مایهای
نی فزون گردد تو را پیرایهای
این سخن نزدیک دانایان خطاست
نزد دانا این سفر بی انتهاست
میروی منزل به منزل تا ابد
در دو عالم لیس للسیرالاحد
هم به دنیا هم به عقبا ای قوی
میروی و میروی و میروی
آنچه گردد منتهی در این جهان
آن عمل باشد عمل باشد بدان
این عمل لیک ای عمو آبستن است
پس نژاد پاکش اندر مخزن است
مینشاند ای برادر هر عمل
کودکان ماهرویت در بغل
همچنین هر کودکی که در شکم
طفل دیگر هست و زاید بی الم
پس در این عالم دو اسبه میروی
سوی مقصد زان دو مرکب میدودی
آن یکی باشد عملهای درست
وان دگر نسل عملهای نخست
لیک در عقبی عمل شد چون تمام
نامهٔ اعمال را آمد ختام
زاده ی اعمال دنیا اندران
نسلها دارد پیاپی بیکران
فرق این دان ای رفیق نکته دان
در میان این جهان و آن جهان
فرق دیگر هست بینالعالمین
کان بود از مقتضای نشأتین
وان همینستی که چون نبود روا
در سرای آخرت مرگ و فنا
زادهٔ اعمال دنیا گر بماند
تا که رخت خود به آن عالم کشاند
از برای آن دگر نبود زوال
هست با هم نسل آن را اتصال
از پی همزادگانش میرسد
هست نسلا بعد نسل تا ابد
لیک دنیا جای مرگست و نفاد
هم در آنجا کون باشد هم فساد
زادهٔ اعمال چون دیگر نژاد
هست اندر معرض کون و فساد
تربیت کردی گر آن را روز و شب
هم نگهبانیش از کسر و عطب
تا بماند سالم از چشم بداک
تا نیابد ره بدان حبط و هلاک
گردد آبستن به نسلی خوبتر
یک سلاله آورد محبوبتر
لیک گر غافل شدی زان نیکزاد
تا دمیدی هر زمانش سینماد
گرد او گیرند و اغوالان و دیو
تا کشندش سوی خود از مکر و ریو
پس نمایندش هلاک اینست حبط
پس به سر زن دستها کاینست حبط
هین نگویی چون سفر بی انتهاست
هم مسافر را به رنج و هم عناست