اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۹۹

چون نگه حیرت پرست یک تماشا بوده ام

در طلسم یک تغافل بوده ام تا بوده ام

خانه زاد اضطراب دیگر است آرام من

قطره ام اما ز نزدیکان دریا بوده ام