اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۹۶

ای از لب تو غنچه و شبنم نمک فروش

لعل تو خنده کار و دو عالم نمک فروش

افسردگی حرام و جگر تشنگی به کام

شمشیر شعله جوهر و مرهم نمک فروش