اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۸۸

گر دل رمیده شد سفر چاک بیشتر

گر سر بریده شد خم فتراک بیشتر

شرمندگی ز کینه احباب می کشم

یک پرده مهربانی افلاک بیشتر

حیرانیم به کعبه نظاره می برد

آیینه تو شد نظر پاک بیشتر