اشکم به گلشن دل صد پاره می رود
حسرت به باغبانی نظاره می رود
برق نگاه گرم تو آیینه را گداخت
آتش به چشم روشنی خاره می رود
در گلشنی که دود بجوشد ز رنگ گل
خون فسرده از رگ فواره می رود