اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۵۷

دل افسرده هر خام جوش ما نمی‌داند

کسی تا می ننوشد نشئه صهبا نمی‌داند

زبان جور او را هیچ کس چون من نمی‌فهمد

بدآموز تمنا قدر استغنا نمی‌داند