اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۹۳

غبار ما به او گل می فرستد

که پیغام تحمل می فرستد

شکار طره آشفتگیها

به خوابم بوی سنبل می فرستد