اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۸۶

دل ز سودای کسی بی غم مباد

بی خیالت خاطرم خرم مباد

هر کجا ماندم ز پا دستم گرفت

سایه عشق از سر من کم مباد