اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۸۴

یک سخن دارم دو عالم گوش باد

ساغر زهری کشیدم نوش باد

جلوه پیرا گشته دور از چشم بد

عالمی خمیازه آغوش باد