اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۶۶

در غمش از خویش چون سیماب می باید گذشت

چشم داری از خیال خواب می باید گذشت

مگذر از کویش که آنجا سرزمین چشم ماست

هر قدم صد جا چو موج از آب می باید گذشت