اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۳۵

جلوه سرو روان قافله بیهوشی است

گردش چشم سیه مکتب بازیگوشی است

باده از دست تو مستی نکند داد از تو

اولین قطره این جام می بیهوشی است