چون گل آشفته و چون شعله سوار آمده است
صبح رویش ز شبیخون بهار آمده است
خیره چشمان مژه ها را صف پروانه کنید
گرد راهش ز چراغان شرار آمده است
در لحد پنجه رسوایی مجنون گیر است
چاکش از دل به گریبان غبار آمده است