اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۹۵

محبت خانه زاد سینه ماست

خموشی همدم دیرینه ماست

ز جوی سینه صافی می خورد آب

فراموشی که تیغ کینه ماست