اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۹۳

خاکساری بزم عیش خاطر آگاه ماست

چون گهر گرد یتیمی خاک بازیگاه ماست

نیست از گرد خودی در کاروان ما اسیر

هر که دور افتاده است از خویشتن همراه ماست