اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۷۳

شرح سودای تو از گریه زارم پیداست

برگ برگ چمن از ابر بهارم پیداست

جای اشک از مژه خاکستر دل می ریزد

حاصل سوختن از سایه خارم پیداست