جز آه و ناله از دل دیوانه برنخاست
غیر از صدای جغد ز ویرانه برنخاست
غم از دلم به ناخن سعی کسی نرفت
هرگز غبار آینه از شانه برنخاست
زاهد فسرده است و گرنه کدام دل
در بزم او نشست که دیوانه برنخاست