اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۳۷

گل غم داغ جنون سوخته تا بر سر ما

تشنه خون تمناست لب ساغر ما

گرمی عشق و سیه بختی و دلسوختگی

می توان دید در آیینه خاکستر ما