اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۲

ز بی سرمایگی دادم سرانجامی سر خود را

به دست صد شکست دل سپردم ساغر خود را

چنان سیر چمن شد در گرفتاری فراموشم

که هرگز از قفس نشناختم بال و پر خود را