اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۱۳

جلوه حسنت چمن پرداز گل

خنده گل شوخی گل ناز گل

رتبه شوخی ز رعنایی گذشت

جلوه شمشاد پا انداز گل

با خیالت سینه ها گلزارها

می توان از دل شنید آواز گل

گریه ها در خنده پنهان کرده است

از لب ساغر کشیدم راز گل

گریه می آید مرا بر عندلیب

دیده ام تا خنده غماز گل

ما و گلزار اطاعت پیشگی

می کشم از خار دست انداز گل

بسته ام دل بر تماشای اسیر

داده ام آیینه را پرداز گل