اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۷۷

ز فیض ابر شد زانسان جهان سبز

که از عکس زمین شد آسمان سبز

به صحرا گردباد تشنه لب را

رطوبت کرد چون سرو روان سبز

رقم زد خامه ای گر وصف گلشن

چو برگ بید گردیدش زبان سبز

ز فیض لطف عام ابر نیسان

چو موج سبزه شد ریگ روان سبز

اسیر عشق را چون جوهر تیغ

شود در سینه غم‌های نهان سبز