قاصدی از گرد جولانش به هرسو میدود
از پی گرد نگاهش چشم آهو میدود
حسرت جاویدش از هر قطره خون گل میکند
خضر در دنبال ناوک خورده او میدود
در سواد زلفش از تاراج شوخی خواب نیست
وحشی رم خوردهای از هر سر مو میدود
خنده پنهان به رسوایی جنون بر میدهد
دل کجا دیگر به ذوق آن سر کو میدود
مینویسم نامه و از هر سر مویم اسیر
قاصد دیگر ز شوق آن جفاجو میدود