اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۴۹

جایی که حکم ناله شبگیر می رسد

غافل مشو که تیر پی تیر می رسد

بی او نمی شود سر و برگ جنون درست

دل را نسب به حلقه زنجیر می رسد

شد بیستون حوصله جان سختی خمار

فرهاد برق تیشه می دیر می رسد

گردم بهانه جو شده پرواز می کند

گر زود می رسد به سرم دیر می رسد