اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۹۵

فقر هم خودنمایی ای دارد

بی نیازی گدایی ای دارد

دست کوتاه یاس را نازم

نارسایی رسایی ای دارد

برده کشتی شکسته ها به کنار

موج هم ناخدایی ای دارد

انتقامی است بیزبانها

عجز زور آزمایی ای دارد

گشت مطلب روا ز یأس اسیر

با دلم آشنایی ای دارد