اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۶

جلوه حسن تو بس در صورت و معنی گرفت

می توان از گرد مجنون دامن لیلی گرفت

قطره تا موج محیط بی نیازی گوهر است

می توان سامانی از هر پاره کشتی گرفت

پرتو آیینه دارد حلقه دام وفا

گریه ما عالمی از فیض یکرنگی گرفت

هر کجا گیرد مروت دامنت خونم بریز

می توان از کشتنم اکسیر بی رحمی گرفت