اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۴

گردش چشم تماشا می گشت

از می شیشه دلها می گشت

گریه گر از دل ما می آمد

قطره سرمایه دریا می گشت

چقدر عربده ها می کاهید

گر نگاهی ز دلم وا می گشت

گرد این شوخی حیرت می دید

تا ابد محو تماشا می گشت

گر نیازم نشدی ناز طراز

ناز او کی غلط ایما می گشت