جز مراد دلت مرادم نیست
درد با صاف اعتقادم نیست
گفتمش وعده های بوسه چه شد
کرد لب خنده ای که یادم نیست
داد گردم به باد راز جنون
چه کنم با کس اعتمادم نیست
هرزه دردسر دعا چه دهم
مطلبی در خور مرادم نیست
من کجا قید نام و ننگ کجا
سر و سودای انقیادم نیست
درد دل گوش می کند فریاد
مصرع ناله ای به یادم نیست
جان سپارد به سینه ام دل اسیر
گر نگوید که خانه زادم نیست