اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۳

ما را که سر عشرت و پروای طرب نیست

گر درد به درمان نفروشیم عجب نیست

بی خضر توکل نتوان کرد سراغش

نقش پی گمنام تو در راه طلب نیست

در مکتب تسلیم شهیدان وفا را

جز جوهر شمشیر تو سرمشق ادب نیست

هر قطره ای از خون شهیدان گل صبح است

جایی که دمد صبح ز شمشیر تو شب نیست