دل آیینه خانه زنبور
دیده سوی دلم نهانیها
شیشهام از نگاه میشکند
کردهام یاد سختجانیها
بلبلم نغمهسنج حیرانی
دیده گلزار بیزبانیها
حسن سیر بهار تنهایی است
ما و مجنون و سرگرانیها
جلوه در پای جلوه میریزد
سرو میماند از روانیها
اینقدر شوخی اینقدر تمکین
مردم از دست پاسبانیها