سعیدا » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۸

ای بسته میان تو کمر بر دل و جان

بادا دو جهان فدای آن موی میان

یک دل بی زخم تیغ ابروی تو نیست

در دست تو یک کمان و عالم قربان