سعیدا » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۴

ای از خوف تو آسمان جامه کبود

وی در ره تو زمین مسکین به سجود

تو بی رنگ و چه رنگ ها از تو نمود

جز ذات تو جملگی نمودی است نه بود