سعیدا » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۹

کشت عملم هیچ نمودار نشد

هرگز دل و دیده ام نکوکار نشد

هر چند که رفتگان خبرها کردند

از رفتن خود دلم خبردار نشد