سعیدا » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۴

دردی طلب از خدا دوا چیزی نیست

بی درد مشو که بینوا چیزی نیست

در حالت نزع، عقل بی تدبیری است

کشتی چو شکست ناخدا چیزی نیست