بیفتی گر ز پا در راه دل سر میتوان گشتن
نهی گر سر به پای خویش سرور میتوان گشتن
چو ابراهیم فرزندی مگر آید برون ز این در
به آن امید، سالی چند آذر میتوان گشتن
۳
بزن بر خاک، در راه یقین یکبارگی خود را
چو قلب صاحب دل بیگمان زر میتوان گشتن
چو سنجیدیم انصاف فقیه و شیخ و زاهد را
مسلمانی اگر این است کافر میتوان گشتن
اگر دور است راه پارسایی جانب دیگر
سعیدا میتوان چرخی زد و بر میتوان گشتن