چرخ با ما دل مصفا گر نباشد گو مباش
آینه زنگی مجلا گر نباشد گو مباش
شهسوار راه غم را دل به منزل میبرد
در طریق دوستی پا گر نباشد گو مباش
چون بود همخانه دشمن خانه ویران بهتر است
چون نباشد دوست، دنیا گر نباشد گو مباش
گرد سر گردیدنش کافی است شمع بزم را
در چمن پروانه را جا گر نباشد گو مباش
کاکل مشکین برای بردن دلها بس است
حلقهٔ زلف سمنسا گر نباشد گو مباش
از نظرها چون سعیدا کرد پنهان روزگار
صورت قبر تو پیدا گر نباشد گو مباش