دلم را همنشین یاری جهانگردیده میباید
رفیق نوح ای جان، مرد طوفاندیده میباید
به خال و خط و ابرو کی توان بردن مرا از جا
که در تاراج دل، چشم نگه دزدیده میباید
به جانان خوش نباشد نامه را خالی فرستادن
در این مکتوب با خط، جان و دل پیچیده میباید
به آن بالا نظر کردن به آن مه روبهرو گشتن
بلاها دیده میباید ستم وزیده میباید
سعیدا کار خامان نیست در آتش وطن کردن
که عاشق چون سپند از دانهها برچیده میباید