خانهٔ نفس من خراب شود
یا خدا آتش من آب شود
باده با غیر خود منوش و مگو
گو دل عاشقان کباب شود
ساغر می به دست جانان ده
جام می جام آفتاب شود
خون دل را عبث ز دیده مریز
کهنه چون شد شراب ناب شود
حز ندامت ثمر نخواهد داد
کارها چون به اضطراب شود
من از این باب رو نخواهم تافت
به امیدی که فتح باب شود
عمرها شد که در خیال توام
فکر من هم مگر صواب شود
گریه چندان کنم که در آن بحر
کاسهٔ چشم من حباب شود
کی بود کی بگو سعیدا را
که دعای تو مستجاب شود؟