سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۸

خوبان نه ناز [بیهده] آغاز می کنند

ایشان به بردن دل ما ناز می کنند

چون سرو هر کسی که ز برگ و ثمر گذشت

آزاد می کنند و سرافراز می کنند

در کار می کنند دو صد عقدهٔ دگر

هر عقده ای که از دل ما باز می کنند

آنان که سر به جیب تفکر کشیده اند

بر روی خود ز غیب، دری باز می کنند

خاموش نیستند فرورفتگان خاک

از راه دل به همدگر آواز می کنند

هر دم هزار مرغ هوس از سریر دل

بی خویش در هوای تو پرواز می کنند

آیینه می شود دل اگر آهنین بود

در آتش غم تو چو پرداز می کنند

مرغان بال بستهٔ نظاره هر زمان

در راه انتظار تو پرواز می کنند

خشت سرای عدل به صد جور می کشند

از ظلم، خانه ای دگر آغاز می کنند

کی می کنند کار خدایی جهانیان؟

گر می کنند باز خدا ساز می کنند

با نازپروران ستمگر جفاکشان

عرض نیاز خویش به انداز می کنند

فیضی نمی برند سعیدا ز اهل دل

آنان که شرح حال دل آغاز می کنند