خارخار دل کجا در دیدهٔ ما میخلد
خار ماهی کی به چشم موج دریا میخلد
دستگاه صنع را انگشت رد هم نیست، رو
خار چون از دست افتد باز در پا میخلد
بس که یاران ملایمطبع سنگینطینتند
رشتهٔ گوهر به چشم سوزن ما میخلد
در دل مفلس نباشد آرزوی هیچ چیز
خارخار اکثر به جان اهل دنیا میخلد
از ملایم ظاهران زنهار در اندیشه باش
پنبه دارد نرمی و در چشم مینا میخلد
گفتگوی مدعی در بزم ما کردن خطاست
حرف بدگو هم سعیدا بد به دلها میخلد