در سواد خط خوبان بسکه دل شبگیر کرد
همچو صبح صادقم در این سیاحت پیر کرد
زلف خوبان بسکه در این گوشه واگردیده است
جذبه را در خلوت ما عشق در زنجیر کرد
خواب دیدم زلف معشوقی به دست آورده ام
هر که را گفتم پریشانی مرا تعبیر کرد
چون صبا با ناتوانی عقده ها واکرده ایم
شیرچشمان را نگاه عجز ما نخجیر کرد
در خم زلفش ز بس دل بر سر دل کرده جا
دلبری از دلبری آن شوخ را دلگیر کرد
تا کمان ابروش دیدیم و مژگان سیاه
روبهرو ما را قضا با ناوک تقدیر کرد
می نماید صورت و معنی سعیدا هر چه هست
تا به دل کلک خیالم نقش او تصویر کرد