سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۳

گردون، گلیم کهنهٔ غمخانهٔ کسی است

خورشید جام روزن کاشانهٔ کسی است

آن نشئه ای که هر دو جهان را حیات از اوست

ته جرعه ای ز شیشه و پیمانهٔ کسی است

زشتی گر آیدت به نظر طعنه اش مزن

محبوب جای دیگر و جانانهٔ کسی است

جز عشق نشوم و سخن دیگری ز کس

گوشم همیشه گرم به افسانهٔ کسی است

یوسف کجا و عشق زلیخا کجا یقین

این ماجرا ز همت مردانهٔ کسی است

جای گرفت نیست به مجنون که عقل کل

حیران خویش گشته و دیوانهٔ کسی است

دل از چراغ حسن سعیداست گرم سیر

شبگرد زلف و کاکل و پروانهٔ کسی است