نجم‌الدین رازی » مجموعهٔ اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۱

عشاق که آفتاب عالم‌تابند

در دیده کشند خاک من گر یابند

شد دشمن من ز جهل آن مشتی دون

چون شب‌پرگان که دشمن آفتابند