پس از هفته بنشست با انجمن
چو پروین گرانمایگان تن به تن
بفرمود تا هندوان سر به سر
یکایک بیایند بسته کمر
چو شد انجمن خیل هندوستان
چنین گفت پس مهتر سیستان
که ای کید هندی بگردان خدای
که او قادر و داور و رهنمای
چنان دان که او از مکان برتر است
جهان بخش روزی ده و داور است
هرآن کو ازین گفته آید فرود
تنش را روان داد خواهد درود
به شمشیر گرشاسبی پیکرش
ببرم به هامون نشانم سرش
هر آن کس که او گشت یزدان شناس
جهید از بن تیغ و رست از هراس
هر آن کس که او بت نخواهد شکست
نخواهد ز تیغ فرامرز رست
نخستین چو با دین هویدا کنم
رخ دین چو خورشید پیدا کنم
از آن پس بگوییم چیزی که هست
به جیپال سازیم شمشیر دست