عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۴ - آفتاب

رحمتی کن پرده از رخ برمیفکن زینهار

تا نگردد بعد چندین روز رسوا آفتاب

سالها شد تا ببوی لعل و یاقوت لبت

رنگ می آمیزد اندر سنگ خارا آفتاب